انيشتين براي رفتن به سخنراني ها و تدريس در دانشگاه از راننده مورد اطمينان خود كمك مي گرفت. راننده وي نه تنها ماشين او را هدايت مي كرد بلكه هميشه در طول سخنراني ها در ميان شنوندگان حضور داشت بطوريكه به مباحث انيشتين تسلط پيدا كرده بود! يك روز انيشتين در حالي كه در راه دانشگاه بود با صداي بلند گفت كه خيلي احساس خستگي مي كند؟

راننده اش پيشنهاد داد كه آنها جايشان را عوض كنند و او جاي انيشتين سخنراني كند چرا كه انيشتين تنها در يك دانشگاه استاد بود و در دانشگاهي كه سخنراني داشت كسي او را نمي شناخت و طبعا نمي توانستند او را از راننده اصلي تشخيص دهند. انيشتين قبول كرد، اما در مورد اينكه اگر پس از سخنراني سوالات سختي از وي بپرسند او چه مي كند، كمي ترديد داشت.

به هر حال سخنراني راننده به نحوي عالي انجام شد ولي تصور انيشتين درست از آب درامد.

دانشجويان در پايان سخنراني شروع به مطرح كردن سوالات خود كردند. در اين حين راننده باهوش گفت: سوالات به قدري ساده هستند كه حتي راننده من نيز مي تواند به آنها پاسخ دهد. سپس انيشتين از ميان حضار برخواست و به راحتي به سوالات پاسخ داد به حدي كه باعث شگفتي حضار شد!

 



تاريخ : شنبه 13 اسفند 1390برچسب:, | 19:53 | نویسنده : abbaskomando |

ایران از دید تهرانیها





تاريخ : شنبه 13 اسفند 1390برچسب:, | 19:50 | نویسنده : abbaskomando |

قضیه ماستمالی کردن از حوادثی است که درعصر بنیانگذار سلسلۀ پهلوی اتفاق افتاد و شادروان محمد مسعود این حادثه را در یکی از شماره های روزنامۀ مرد امروز به این صورت نقل کرده است:

 

«هنگام عروسی محمدرضا شاه پهلوی و فوزیه چون مقرر بود میهمانان مصری و همراهان عروس به وسیلۀ راه آهن جنوب تهران وارد شوند از طرف دربار و شهربانی دستور اکید صادر شده بود که دیوارهای تمام دهات طول راه و خانه های دهقانی مجاور خط آهن را سفید کنند. در یکی از دهات چون گچ در دسترس نبود بخشدار دستور می دهد که با کشک و ماست که در آن ده فراوان بود دیوارها را موقتاً سفید نمایند، و به این منظور متجاوز از یکهزار و دویست ریال از کدخدای ده گرفتند و با خرید مقدار زیادی ماست کلیۀ دیوارها را ماستمالی کردند.»

به طوری که ملاحظه شد قدمت ریشۀ تاریخی این اصطلاح و مثل سائر از هفتاد سال نمی گذرد، زیرا عروسی مزبور در سال ۱۳۱۷ شمسی برگذار گردید و مدتها موضوع اصلی شوخیهای محافل و مجالس بود و در عصر حاضر نیز در موارد لازم و مقتضی بازار رایجی دارد. آری، ماستمالی کردن یعنی قضیه را به صورت ظاهر خاتمه دادن، از آن موقع ورد زبان گردید و در موارد لازم و بالمناسبه مورد استفاده و استناد قرار می گیرد.

تاريخ : شنبه 13 اسفند 1390برچسب:, | 19:48 | نویسنده : abbaskomando |

خانم حميدی برای ديدن پسرش مسعود ، به محل تحصيل او يعنی لندن آمده بود او در آنجا متوجه شد كه پسرش با يك هم اتاقی دختر بنام Vikki ‎ زندگی ميكند. كاری از دست خانم حميدی بر نمی آمد و از طرفی هم اتاقی مسعود هم خيلی خوشگل بود.

او به رابطه ميان آن دو ظنين شده بود و اين موضوع باعث كنجكاوی بيشتر او می شد. مسعود كه فكر مادرش را خوانده بود گفت: " من ميدانم كه شما چه فكری می كنيد، اما من به شما اطمينان می دهم كه من و Vikki فقط هم اتاقی هستيم‎ . "

حدود يك هفته بعد‎ ، Vikki پيش مسعود آمد و گفت: " از وقتی كه مادرت از اينجا رفته ، قندان نقره ای من گم شده ، تو فكر نمی كنی كه او قندان را برداشته باشد؟

خب، من شك دارم ، اما برای اطمينان به او ايميل خواهم زد‎."

او در ايميل خود نوشت‎ : مادر عزيزم، من نمی گم كه شما قندان را از خانه من برداشتيد، و در ضمن نمی گم كه شما آن را برنداشتيد . اما در هر صورت واقعيت اين است كه قندان از وقتی كه شما به تهران برگشتيد گم شده‎

  با عشق،مسعود
 

روز بعد ، مسعود يك ايميل به اين مضمون از مادرش دريافت نمود‎ : پسر عزيزم، من نمی گم تو با Vikki رابطه داری ! و در ضمن نمی گم كه تو باهاش رابطه نداری . اما در هر صورت واقعيت اين است كه اگر او در تختخواب خودش می خوابيد ، حتما تا الان قندان را پيدا كرده بود‎.



تاريخ : شنبه 13 اسفند 1390برچسب:, | 19:47 | نویسنده : abbaskomando |
ازدواج چیست ؟
ازدواج مثل شهر محاصره شده است: کسانی که داخل شهرند سعی دارند ازآن خارج
و آنها که خارج هستند کوشش دارند که داخل شوند!
 فرانکلین

* زندگی زناشویی مثل تاتر است: مردم صحنه زیبا و آراسته آن را می بینند
درحالی که زن و شوهر با پشت صحنه درهم ریخته و پرماجرای آن سر و کار
دارند.
 فرانسیس بیکن


* تا قبل از ازدواج فقط مرگ می تواند دو عاشق دلداده را ازهم جدا کند اما
بعد از ازدواج تقریبا هرچیزی می تواند سبب جدایی آنان شود!
 سامرست موام

* ازدواج با یک مرد مثل خریدن کالایی است که مدت ها مشتاقانه از پشت
ویترین تماشایش کرده اید اما وقتی به خانه می رسید از خریدنش پشیمان می
شوید..
 جین کر

* ازدواج برای کسانی که تصور می کنند صبح روز بعد از آن ، آدم دیگری می
شوند موضوعی ناامیدکننده است.
 ساموئل راجرز

* مجردان بیشتر از متاهلین درباره زنان اطلاع دارند چون اگر نداشتند آنها
هم ازدواج می کردند!
 اچ.ال.منکن

*مرد با ازدواج روی گذشته اش خط می کشد ولی زن باید روی آینده خود خط بکشد.
 سینکلر لوییس

* قبل از ازدواج، مرد قبل از خواب به حرف هایی می اندیشد که شما گفته اید
اما بعد از ازدواج ، مرد قبل از این که شما حرف بزنید به خواب می رود!
هلن رولان

* هیچ گاه ازدواج نکردم چون سه حیوان خانگی داشتم که دقیقا نقش یک شوهر
را به تناوب برایم ایفا می کردند.یک سگ داشتم که هر روز صبح غرغر می
کرد.یک طوطی داشتم که تمام بعداز ظهر بدو بیراه می گفت و یک گربه که
همیشه دم دمهای صبح به خانه بازمی گشت!
 ماری کورلی

* زنان با این آرزو با مردان ازدواج می کنند که مردان تغییر کنند... که نمی کنند.
مردان با این آرزو با زنان ازدواج می کنند که زنان تغییر نکنند... که می کنند!

* خیلی بامزه است: هنگامی که زنان از ازدواج خود داری می کنند اسمش را می
گذاریم عشق به استقلال اجتماعی اما وقتی مردان از ازدواج خودداری می کنند
به آن می گوییم ترس از مسوولیت اجتماعی!
 وارن فارل

* اگر می خواهی برای یک روز معذب باشی مهمان دعوت کن. اگر می خواهی یک
سال عذاب بکشی پرنده نگه دار واگر می خواهی مادام العمر در عذاب باشی
ازدواج کن!
" ضرب المثل چینی


تاريخ : شنبه 13 اسفند 1390برچسب:, | 19:45 | نویسنده : abbaskomando |
صفحه قبل 1 ... 32 33 34 35 36 ... 46 صفحه بعد
  • فود تک
  • سرودار