عروسی رفتن دختر خانم ها
دو، سه هفته قبل از عروسی، دغدغه خاطرش اینه که: من چی بپوشم؟! توی این مدت هر روز یا دو روز یه بار «پرو» لباس داره…
ممکنه به نتایجی برسه یا نرسه! آخر سر هم می ره لباس می خره!
بعد از اینکه لباس مورد نظر رو انتخاب کرد… حالا متناسب رنگ لباس، آرایش صورتش رو تعیین می کنه… اگر هم توی این مدت قبل از مهمونی، چیزی از لوازم آرایش کم داره رو تهیه می کنه… حتی مدل مویی که اون روز می خواد داشته باشه رو تعیین می کنه…
البته سعی می کنه با رژیم غذایی سفت و سخت تناسب اندامش حفظ بکنه…
یه رژیمی هم برای پوست اش می گیره…! مثل پرهیز از خوردن غذاهای گرم!
ماسک های زیادی هم می زاره، از شیر و تخم مرغ و هویج و خیار و توت فرنگی و گوجه فرنگی (اینا دستور غذا نیستا!) گرفته تا لیموترش
خوب، روز موعد فرا می رسه!
ساعت 8 صبح از خواب بیدار می شه (انگار که یه قرار مهم داره) بعد از خوردن صبحانه، می پره تو حموم… بالاخره ساعت 10 تا 10:30 می یاد بیرون… (البته ممکنه یه بار هم تو حموم ماسک بزاره… که تا ساعت 11 در حمام تشریف دره!)
بعد از ناهار…!
لباس می پوشه می ره آرایشگاه، چون چند روز قبلش زنگ زده و وقت آرایشگاه گرفته برای ساعت 1:30 بعدازظهر…
توی آرایشگاه کلی نظرخواهی می کنه از اینو اون که چی کار بهترتره، هرچی هم ژورنال زیبایی هست رو می گرده آخر سر هم خود آرایشگر به داد طرف می رسه و یه مدل بهش پیشنهاد می کنه و اونم قبول می کنه!!
ساعت 3 می رسه خونه…
بعد از پوشیدن لباس که خیلی محتاطانه صورت می گیره (که مدل موهاش خراب نشه) یه عکس یادگاری می گیره که بعدا به نامزد آینده اش نشون بده!!
ساعت 8 عروسی شروع می شه… یه جوری راه می افته که نیم ساعت زودتر اونجا باشه!!
عروسی رفتن آقا پسرها
اگر دو، سه هفته قبل بهشون بگی یا دو، سه ساعت قبل هیچ فرقی نمی کنه!!
روز عروسی، ساعت 12 ظهر از خواب بیدار می شه… خیلی خونسرد و ریلکس! صبحانه خورده و تمام برنامه های تلویزیون رو می بینه!
ساعت 6 بعدازظهر، اون هم حتما با تغییر جو خونه که همه دارن حاضر می شن یادش می افته که بعله.. عروسی دعوتیم…!
بعد از خبردارشدن انگار که برق گرفته باشتش…! می پره تو حموم…
توی حموم از هولش، صورتشم می بره…! (بستگی به عمق بریدن داره، ممکنه مجبور بشه با همون چسب زخم بره عروسی!)
صورتش رو اصلاح کرده، نکرده (نصف بیشتر موهارو تو صورتش جا می زاره!!) از حموم می یاد بیرون…
ساعت 6:30 بعد از ظهره… هنوز تصمیم نگرفته چه تیپی بزنه،رسمی باشه یا اسپرت…!
تازه یادش می افته که پیرهنش رو که الان خیلی به اون شلوارش می یابد اتو نکرده! شلوارشم که نگاه می کنه می بینه چند روز پیش درزش پاره شده بوده و یادش رفته بوده که بگه بدوزن..!!
کلی فحش و بده و بیراه به همه می ده که چرا بهش اهمیت نمی دن و پیراهنش که توی کمد لباساش بوده رو پیدا نکردن و اتو نکردن و چرا از علم غیبشون استفاده نکردن که بدونن شلوارش نیاز به دوختن داره…!
خلاصه… بالاخره یه لباس مناسب با کلی هول هول کردن پیدا می کنند و می پوشه (البته اگر نیاز بود که حتما به کمد لباس پدر و برادر هم دستبرد می زنه!!)
ساعت 8 شب عروسی شروع می شه، ساعت 9:30 شب به شام عروسی می رسه..! البته اگر از عجله زیادش، توی راه تصادف نکرده باشه دیرتر از این به عروسی نمی رسه
تاريخ : دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:, | 12:7 | نویسنده : abbaskomando | نظر بدهید
این زوج که سوران و ایوان مانی نام دارند هردو کالیفرنیایی هستند . آنها در سال 1996 ازدواج کرده اند و بعد از اولین سال ازدواج تصمیم گرفته اند که این اتفاق خوشایند را تکرار کنند اما هر بار در یک کشور.
به گزارش ایران ناز ایوان 41 ساله و سوزان 39 ساله است . سوزان یک معلم است و آنها در یک سوپر مارکت با هم آشنا شدند و 11 ماه بعد این آشنایی منجر به ازدواج شد. ایوان در مقابل چشمان متعجب دانش آموزان سوزان در کلاس از وی خواستگاری کرد و او هم بلافاصله پذیرفت.
به گزارش ایران ناز ایوان 41 ساله و سوزان 39 ساله است . سوزان یک معلم است و آنها در یک سوپر مارکت با هم آشنا شدند و 11 ماه بعد این آشنایی منجر به ازدواج شد. ایوان در مقابل چشمان متعجب دانش آموزان سوزان در کلاس از وی خواستگاری کرد و او هم بلافاصله پذیرفت.
سوزان میگوید همسرش بهترین مرد دنیاست و زمانیکه نامزد بودند برای اینکه هر صبح یادداشت عاشقانه ای برای او روی شیشه ماشینش بگذارد مسیری 20 دقیقه ای را طی میکرده . او میگوید خیلی احساس خوشبختی میکند و امکان ندارد جایی بتواند این خوشبختی را با کس دیگری تجربه کند.
اگرچه به عقیده خیلی ها این ازدواجها هزینه زیادی برای این زوج به دنبال داشته است اما خود آنها معتقدند این عشق ارزش این پول را دارد.
تاريخ : دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:, | 12:6 | نویسنده : abbaskomando | نظر بدهید
به گزارش ایران ناز یک زن انگلیسی که بر اثر حمله قلبی فوت کرده بود بطور ناگهانی و با جمله «دوستت دارم» همسرش به زندگی بازگشت.
بازگشت به زندگی این زن در اوج ناباوری خانواده و پزشکانش باعث شگفتی آنان شد. پزشکان این بیمار پس از انجام اقدامات پزشکی به خانواده لورنا اعلام کردند که بیمارشان فوت کرده و اکنون با کمک دستگاه زنده است.
بازگشت به زندگی این زن در اوج ناباوری خانواده و پزشکانش باعث شگفتی آنان شد. پزشکان این بیمار پس از انجام اقدامات پزشکی به خانواده لورنا اعلام کردند که بیمارشان فوت کرده و اکنون با کمک دستگاه زنده است.
بستگان لورنا که از تلاشهای نیروهای پزشکی ناامید شده بودند، خود را برای مراسم خاکسپاری او آماده کردند. همسر لورنا برای وداع آخر به بالای تخت او میرود جمله دوستت دارم را چندین بار زمزمه میکند.
پسر و سه دختر این زن، که هنگام وداع پدرشان بالای سر او ایستاده بودند، گفتند: با وجود اینکه 45 دقیقه از زمان اعلام فوت مادرمان گذشته بود به یکباره متوجه شدیم که رنگ صورتش تغییر کرد و پلکهایش تکان خورد.
ایران ناز، پزشکان لورنا با بیان اینکه شرایط او نادر است، پس از به هوش آمدن لورنا آزمایشات و عکسبرداریهای لازم را انجام داده و اعلام کردند که وضعیت او روبه بهبود است و آسیبی به مغزش نیز وارد نشده است.
پسر و سه دختر این زن، که هنگام وداع پدرشان بالای سر او ایستاده بودند، گفتند: با وجود اینکه 45 دقیقه از زمان اعلام فوت مادرمان گذشته بود به یکباره متوجه شدیم که رنگ صورتش تغییر کرد و پلکهایش تکان خورد.
ایران ناز، پزشکان لورنا با بیان اینکه شرایط او نادر است، پس از به هوش آمدن لورنا آزمایشات و عکسبرداریهای لازم را انجام داده و اعلام کردند که وضعیت او روبه بهبود است و آسیبی به مغزش نیز وارد نشده است.
تاريخ : دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:, | 12:5 | نویسنده : abbaskomando | نظر بدهید
چند ماه دیگر مسابقات پار المپیک لندن یک مهمان خاص و مشهور دارد که با گذشتن از مشکلاتی که زندگی خیلیها را میتواند به یک کابوس تبدیل کند رؤیای خودش را محقق کرده است. کویان هونجیان که با انتشار عکسهایش رسانهها به او لقب «دختر بسکتبالی» را دادهاند پس از سالها تمرین، از محرومترین منطقه چین بالاخره میتواند تا چند ماه دیگر در رقابتهای سخت پارالمپیک لندن توانایی خود را در رشته شنا نشان دهد.
او اکنون 16 سال دارد و این روزها مشغول انجام آخرین مراحل تمرین های سخت خود زیر نظر مربیانش در مرکز کانمینگ در استان یونان است تا بتواند پس از سالها سختی طعم خوش رسیدن به رؤیای خود و برنده شدن را بچشد؛ هر چند همه کسانی که عکسهای او را از سه سالگی تاکنون مرور میکنند همین حالا او را یک برنده واقعی در رقابت زندگی میدانند.
تصادف نفرین شده
به گزارش ایران ناز کویان هونجیان در سال 2000 و زمانی که تنها 3 سال داشت تصادف وحشتناکی در محل زندگی خود کرد. پزشکان برای نجات جان این دختر، مجبور شدند هر دو پای او را به طور کامل قطع کنند. پدر و مادر فقیر این دختر که در منطقه ژوانگژای چین زندگی میکنند اما نمیتوانستند هزینه خرید یک پروتز مدرن را بپردازند. با وجود فقر اما این دختر 3 ساله تسلیم حادثهای که برایش پیش آمده بود نشد و نیمی از یک توپ بسکتبال و دو دسته چوبی تبدیل به پروتز این دختر شدند.
کویان هونجیان با همین توپ بسکتبال با دوستانش بازی کرد،به مدرسه رفت و کارهای روزانهاش را انجام داد. زندگی سخت و عجیب او خیلی زود از او یک چهره مشهور ساخت و پس از مدتی عکسهایش از روستای دورافتاده محل زندگیاش به به رسانههای جهان رسید و باعث تعجب و درس گرفتن آدمهای سالمی شد که هر روز بخت بد خودشان را نفرین میکردند!
با انتشار عکسهای این دختر و پس از 5 سال زندگی او با نیمه یک توپ بسکتبال مقامهای دولت چین به فکر افتادند تا پروتز مدرن او را فراهم کنند. این دختر پس از مدتی به مرکز تحقیقات توانبخشی پکن رفت و پس از چندین ماه بستری شدن و تمرین توانست به پاهای مصنوعی ویژه خود عادت کند. با وجود این کویان هونجیان هنوز میگوید آن توپ بسکتبال و دستههای چوبی را به پروتز مدرنش ترجیح میدهد.
2 هزار متر شنا در روز
کویان هونجیان اما از همان زمان یک رؤیای مهم داشت: شرکت در مسابقات پارالمپیک. او که رشته ورزشی مورد علاقهاش شنا بود هر روز برای دیدن تمرینهای شنا به استخری در نزدیکی محل زندگیاش میرفت. پس از مدتی او با یک مربی شنای ویژه معلولان به نام ژانگ هونجو آشنا شد. این مربی در مرحله اول با وجود اصرارهای کویان قبول نمیکرد که به این دختر آموزش شنا دهد.
به نظر این مربی نداشتن هر دو پا، هیچ امیدی را برای موفق شدن این دختر در رشته شنا باقی نمیگذاشت چون او نمیتوانست تعادل خود را در داخل آب حفظ کند. کویان هونجیان اما باز هم به جای ناامید شدن برای موفقیت در رشته شنا تمرینهای سختش را شروع کرد و 2 هزار متر شنا در روز را در برنامهاش قرار داد. خیلی زود ژانگ هونجو،فهمید با ورزشکاری متفاوت سر و کار دارد که با اراده آهنیناش میتواند هر مشکلی را از سر راه بردارد.
مربیهای چینی خیلی رک و صریح به او گفتند که رسیدن به رؤیای شرکت در مسابقات المپیک برای او سختتر از هر آدمی خواهد بود. تمرینهای سخت هر روز و هر روز برای او تکرار میشدند اما کسی نمیتوانست خستگی را در چهره این دختر ببیند.
هدف: مدال طلا
ایران ناز، کمتر از 6 ماه دیگر مسابقات پارالمپیک لندن برگزار میشود. در ماه آگوست و پس از برگزاری مسابقات المپیک بالاخره کویان هونجیان میتواند پس از چند سال آموزش و تمرین شرکت در مهمترین رقابت ورزشکاران معلول تجربه کند.
هر چند شاید خیلیها، گرفتن سهمیه المپیک را برای او یک پیروزی بزرگ بدانند اما او به این موفقیت راضی نیست. کویان هونجیان میگوید این روزها تمریناتش را سخت تر کرده است و با همه وجود تلاش میکند؛ چون هدف او مدال طلای پارالمپیک است.
تاريخ : دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:, | 12:5 | نویسنده : abbaskomando | نظر بدهید
پدر و مارد این کودک چون دوست نداشتند فرزندشان تحت عوامل تاثیر گذار بر روی رفتارها از نظر جنسیتی بزرگ شود وی را به صورت خنثی پرورش دادند.
نام این کودک ساشا است این نام هم برای دخترها و هم برای پسرها استفاده میشود. رنگ اتاقش زرد است که رنگی خنثی است. او هم لباس دخترانه و هم پسرانه میپوشد و با اسباب بازیهای هردو جنس بازی میکند پدر و مادرش حتی وی را با نام بچه صدا میکردند تا معلوم نشود وی دختر است یا پسر.
نام این کودک ساشا است این نام هم برای دخترها و هم برای پسرها استفاده میشود. رنگ اتاقش زرد است که رنگی خنثی است. او هم لباس دخترانه و هم پسرانه میپوشد و با اسباب بازیهای هردو جنس بازی میکند پدر و مادرش حتی وی را با نام بچه صدا میکردند تا معلوم نشود وی دختر است یا پسر.
به گزارش ایران ناز حالا این کودک 5 ساله شده و باید به مدرسه برود و بالاخره زمانی رسید که باید جنسیت وی مشخص شود. او یک پسر است اما هنوز هم در مدرسه گاهی لباس دخترانه و گاهی پسرانه می پوشد. خانواده وی گفته اند دوست دارند او با توجه به ذات خودش و فارغ از عوامل محیطی رشد کند و استعدادهای خود را نشان دهد.
تاريخ : دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:, | 12:2 | نویسنده : abbaskomando | نظر بدهید
.: Weblog Themes By Pichak :.